روستاي موسيرز
آشنايي با روستاي موسيرز

سایت علی فرزانه پور


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

 

گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org

 

 

مگروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی به جز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد و بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود

رفتم که داغ بوسه پر حسرت تو را
با آبهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم

رفتم مگو مگو که چرا رفت، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی وظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یک باره راز ما

رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
----------------------------------------

ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر
میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس خسته و اسیر
گاهی دلم می گیرد از آدم هایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت می دهند دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند ......و نوری که تاریکی می دهد ازکلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند دلم می گیرد از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمی بیند از دوستی که برایت هدیه دوبال برای پریدن می آورد و بعد پرواز را با منفورترین کلمات دنیا معنی می کند دلم می گیرد از چشم امید داشتنم به این همه هیچ گاهی حتی از خودم هم دلم میگیرد
-------------------------------------------------------------------------------------

 

***سخت است از شدت بغض !!گلو درد بگیری و همه بگویند: لباس گرم بپوش!!!!!!!!!***

 

***......به شانه ام زدی تا برگشتم .....رفته بودی بی انصاف به یاد اوردن تنهایی ام شوخی قشنگی بود ***

 

***...هرکس جای من بود میبرید اما من هنوز میدوزم،چشم امید به راه . . .!!***

 

***روزگار نبودنت را برایم دیکته میکندونمره من باز میشود صفر انگار هنوز نبودنت رایادنگرفته ام***

------------------

در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،


پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که
"ای کاش"
تکیه کلام پیریت نشود

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

چه داروی تلخی است وفاداری به خائن،
صداقت با دروغگو،
و مهربانی با سنگدل ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست،
مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها،
اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

فریب مشابهت روز و شب*ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمی*شود ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

برای دوست داشتن وقت لازم است،
اما برای نفرت
گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش میآید که انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد
اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،
بدان که زندگی می کنی ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛
یکی در آسمان و یکی در قلب ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند
امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛
وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری کس دیگه ای برات راز نگه داره؟

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

هیچ انسانی دوست نداره بمیره !
اما همه آرزو میکنن برن به بهشت.
اما، یادمون میره که برای رفتن به بهشت اول باید مرد ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مهری*ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شهریوری* ها، آذری* ها، آبانی ها
چـون به درد دلت گوش میدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می ‏شوند؛
پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان که خدا می‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع میکنیم
بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم.
او که یگانه است و شایسته ...

 

 

عاشقانه های بهاره
------------------------------------

 تو راحس میکنم هردم

که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی

من از شوق تماشایت

نگاه از تو نمیگیرم

تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار

ولی...افسوس...این رویاست

تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم

تو با من مهربان بودی

واین رویا چه زیبا بود

--------------------------------------------


گفتم : خدايا . . . کجاي دنيايي ؟

ايا بر بال شاپرکي سواري ؟

يا به روي ابري شناور

از کدام قبيله اي ؟
اخته باشم



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:,
ارسال توسط اصغر فرزانه پور

 

حساب بانکی

*تصور کنيد حساب بانکي داريد که در آن هر روز صبح 86.400 تومان به حساب شما
واريز مي گردد *



ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:,
ارسال توسط اصغر فرزانه پور

 

 

سه چیز هرگز بر نمی گردد : ((زمان، کلام، موقعیت))

 

سه چیزرا هرگز نباید از دست داد: (( آرامش، امید، صداقت ))

 

سه چیز هرگز قطعی نیستند:

 (( شانس، موفقیت، رویاهایمان ))

 

سه چیز ارزشمندترین چیزهاست: ((عشق، اعتماد به نفس، دوستان واقعی ))

  با تشكر از داوود فرزانه پور از تهران




تاریخ: 17 مهر 1390برچسب:,
ارسال توسط

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند لباس پوشید و راهی خانه خدا شددر راه به مسجد،



ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:,
ارسال توسط اصغر فرزانه پور